معرفت شناسی از دیدگاه حکمت متعالیه زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی محمد هادی فاضلی پاییز87 فهرست مطالب: مقدمه کوتاه ............................................................................................................ 3 بحث ....................................................................................................................... 3 نتیجه گیری ............................................................................................................. 6 پی نوشت ها ............................................................................................................. 8 منابع ...................................................................................................................... 9 بسم الله به نظر می رسد معرفت شناسی به عنوان یکی ازمهمترین مسائلی که باید درابتدای تفلسف هر فیلسوف مطرح شود، دیری است که به فراموشی سپرده شده است. البت وجود رشحاتی ازین مبا حث را میتوان در گفتار بزرگانی چون ابن سینا و ملاصدرا پیداکرد اما بطور کلی رد پای این مباحث رادر فلسفه اسلامی کم یافتم. اصولا نگاه معرفت شناسانه نگاهی است تعمقانه و این کاری بس ستبر و بزررگ است که مردان کارزار را نیز می طلبد و این نگاه در فلسفه اسلامی وقتی با مسائل و پیش زمینه های بزرگی مثل فطرت، پیوند میخورد، یک جهانشناسی معرفت واری را به ارمغان می آورد که بسیاری از مشکلات را حل میکند و لیک بی نقص هم نیست، از آنجا که هیچ اندیشه ای بی نقص نیست... در این مقال قسمتهایی از گفتارهایی از حضرت صدرا را هر چندکوتاه، نقل خواهم کرد و در اثناء بحث، بسته به مقتضای حال، مقایسه هایی را با نگاه فیلسوفان غربی انجام داده ام و در جاهایی نظرات خودم را ابراز داشته ام. ترجیح می دهم که بحث را ازین جا آغاز کنم که ملاصدرا با توجه به اینکه وجود را طلیعه هر تصوری میداند و بدون شناخت وجود امکان شناخت هیچ چیز را نمیداند, خودشناسی، خداشناسی, علم شناسی و عالم شناسی را در یکجا جمع میآورد و وحدت میبخشد. در آنجا که می گوید: " والحق أن الجهل بمسألة الوجود للانسان یوجب له الجهل بجمیع أصول المعارف و الارکان؛ لان بالوجود یُعرف کلّ شیء, و هو أول کلّ تصور و أعرف من کل متصوّر غیره. فاذا جهل, جهل کل ماعداه؛ و عرفانه لایحصل إلاّ بالکشف و الشهود. (1) " و همانطور که از این عبارت پیداست جهل به وجود جهل به همة معارف و علوم است و این علم نیز بدست نمیآید مگر با علم حضوری. جاییکه به اتحاد عاقل و معقول میرسد و چون مدرِک و مدرَک را متحد میداند و این اتحاد نتیجهاش همان علم میباشد (یعنی چه در مرتبة حس که حاس و محسوس با یکدیگر متحدند, چه در مرتبة خیال و چه در مرتبه عقل) و موقعی که حقیقت علم را بخواهید نزد صدرا بررسی نمایید, میبینید که در همة مراتب ادراک، نفس منفعل صرف نیست و در واقع معلوم از افعال نفس است و به نفس قیام صدوری دارد. یعنی در امر محسوس, محسوس با توجه به آن محسوس خارجی, محسوس صادر از نفس است و در مرتبة خیال, تصور خیالی را نفس با توجه به مرتبة محسوس میسازد و تا برسد به مرتبة عقل, مرتبة عقلی مرتبهای والاتر میباشد, و از حقیقت بیشتری برخوردار است, وجودی شدیدتر دارد و هرچه این وجود شدیدتر باشد از آمیختن خود با عدم و فقدان, کمتر بهره میبرد و این مراتب که از وجود علمی نشئت میگیرد نشان از این میدهد که شما اگر دارای معرفت نباشید و نفس شما اگر در این عالم دارای صدور و دارای افاضه نسبت به صورتهای عقلانی نباشد, معلوماتی که در یک اضافه اشراقیه نسبت به نفس وجود دارند ((این اضافه اشراقیه بسیار نزدیک و شبیه به بحث پدیدارشناسی هوسرل میباشد هیچ جایی برای صعود پیدا نخواهند کرد. در این مراتب معرفت شما هرچه با حقیقت متعالیتری وحدت پیدا کنید به بساطت نزدیکتر میشوید و از فقدان کمتری برخوردار میشوید و این ترکیب فقدان و وجدان مرتب از آن کاسته میگردد و این است سِر تقرب و کمال؛ که چرا در هر تقربی کمالی برای عارف موجود است. در نظر صدرا شما در هیچ مرتبهای نمیتوانید وجود را نادیده بگیرید چرا که غفلت از وجود تاوان سختی دارد. انسان مرتبة انسانیتش به همین توجه به وجود نهفته است «آنکه معرفت نفس ندارد، نفسش وجود ندارد»(2) آنچه که در بحث علم در نظر ملاصدرا واجد اهمیت است این است که علم عین معلوم است، و نه چیزی غیر معلوم و این امر با توجه به اتحاد بین عالم و معلوم انجام میپذیرد. از نظر صدرا حقیقت علم یک حقیقت طولی است و ماندن آن در مرتبة حس و ادراک و دیگر مراتب پایین وجود, نشاندهندة نقص وجودی فاعل شناساست و از طرف دیگر این عالم ماده عالم نقص و تاریکی است، هرکدام از اجزاء ماده از جزء دیگر خود غافل است و صورت عقلی همان صورت و مرتبه کمال یافته، بهمین جهت ماندن در مرتبه ماده عین نقص است. صدرا بیش از همه اینها, علم را در وحدت اضافه دانست. اضافهای که معلوم و عالم و علم را در وحدت خود جمع دارد اینجا منظور اضافه بودن بمعنای نسبت نیست. برهان تضایف او (تضایف، برابری و در یک مرتبه بودن دو طرف اضافه را اقتضا میکند) و اضافه اشراقیه او و قیام صدوری در بحث معرفت مانع از آن است که معرفت در نزد او با مشکلی همچون دوآلیسم دکارت یا مسائل فلاسفه رئالیسم و ایدهآلیسم روبرو شود. اما نزد صدرا این صورتگری امری نیست که از حقیقت دور باشد, درست است که همة معلومات نزد ما به قیام صدوری است و هرگونه ادراک نفسانی چیزی جز فعلی از افعال نفس ناطقه نمیباشد و مرحلهای از شئون ذهن, اما این ادراک بنا بر سعة وجودی فاعل است؛ چرا که هر فعلی را باید جلوهای از فاعل دانست که فاعل از طریق فعل خود متجلی میگردد و این در واقع همان اتحاد عاقل و معقول است در نتیجه از نظر صدرا حقیقت علم همان حضور صور اشیاء نزد نفس ما بعنوان نحوهای از وجود میباشد. .... "ان کل صورة ادراکیة ولتکن عقلیه فوجودها فی نفسها و معقولیتها و وجودها لعاقلها شیء واحد بلاتغایر بمعنی انه لا یمکن ان یفرض لصورة عقلیة نحو آخر منالوجود لم کن هی بحسبه معقولة لذلک العاقل و الا لم یکن هی هی... " (3) ملاصدرا در این عبارت «وجود صورت ادراکی را چیزی جز معلوم بودن آن نمیداند, در عین حال وجود صورت ادراکی را که چیزی جز معلوم بودن بشمار نمیآید, با وجود عالم که همان نفس ناطقه است متحد میداند, وی معتقد است برای صورت ادراکی, که همان معلوم بالذات است, نمیتوان نحوهای دیگر از وجود غیر از معلوم بالذات بودن, فرض نمود. معنی این سخن آن است که وجود صورت ادراکی عین ماهیت آن بشمار میآید. این مسئله نیز روشن است که ماهیت و انیت یک چیز بشمار میآید.» (4) صدرا در مورد حقیقت علم میگوید: «یشبه ان یکون العلم من الحقائق التی انیتها عین ماهیتها»(5) علم از نظر صدرا ظاهر بالذات است؛ هرچیز از طریق علم نزد انسان و عقل او ظهور مییابد و شناخته میشود و حال آنکه چون علم از جنس وجود است نمیتواند به چیز دیگر ظاهر شود, همه چیز در پرتو نور وجود ظهور مییابد, اگر غیر از این بود جدای از اشکال تسلسل, مسئله کثرت بدون در نظر گرفتن چنین مبانی در علم, لاینحل باقی میماند. "کلَّ شیء, یظهر عند العقل بالعلم به, فکیف یظهر العلم بشیء غیر العلم" (6) هر چیز درنزد عقل، بوسیله علم ظاهر میشود پس چگونه علم به چیزی غیر از علم ظاهر شود؟ و این از آن جهت است که معنا در فلسفه صدرا نیز خود وجودی است و دارای وجود است که براساس قیام صدوری به وجود عائن آن بستگی دارد یعنی همان فاعل وجودی که در هر مرتبه بمعنای خود، وجود میبخشد. همة معلومات در فلسفه صدرا نسبت به نفس قیام صدوری دارند و از آنجا که وجود مقول به تشکیک است در نتیجه واقعیت زادة نفس انسان است اما نه بمعنای کانتی. در اینجا صدرا شیء فی نفسه را در مقابل خود ندارد در این مرتبه در نزد صدرا حقیقت و واقعیت جدا نیست در فلسفه صدرا شیء مادی اخس مراتب وجود است و کمترین بهره را از واقعیت برده است در فلسفه صدرا هرچه بر مراتب وجود انسان افزوده شود از کثرت بسوی وحدت رهسپار است و ما در بحث بسیطالحقیقه با این بحث روبرو هستیم که: بدترین ترکیب وجدان و فقدان است و موجودی که این ترکیب را هم نداشته باشد واجد همه حقایق است, در واقع حقیقت و واقعیت در فلسفه صدرا تابع وجود است و از آنجا که معرفت وجودی مورد بحث قرار میگیرد و هیچگاه شما نمیتوانید معرفت را بدون وجود در نظر بگیرید, خود بخود با مشکل دوآلیسم دکارتی روبرو نخواهید شد و حقیقت و واقعیت به اینگونه نیز مقول به تشکیک خواهد شد. حال این سوال مطرح است که اگر معرفت شناسی براساس بحث در وجودشناسی در فلسفه صدرا توجیه میگردد چگونه میتوان از معرفتی که دارای قیام صدوری به وجود شناسا هست به معرفتهای علم نظری و تجربی دست یافت؟ معرفت شناسی که در عرض حرکت میکند به علوم تجربی دست خواهد یافت, معرفتشناسی که در طول حرکت میکند به معرفت الهی دست خواهد یافت و انسانشناسی اصیل را به شما هدیه خواهد کرد. تمایز در معرفت شناسی صدرا بسیار مهم است, تصرف در وجود نتیجه هر دو علم است اما یکی در عوارض ماهوی تصرف پیدا کرده و دیگری در اصل وجود. تغییر عوارض ماهوی بنابر اصل حرکت جوهری از وجود نشئت میگیرد, که در هر مرتبة خود میتواند سبب این تغییر و حرکت می باشد. ملاصدرا در اسفار به نکتهای اشاره میکند که شما میتوانید این نکات را در آراء هوسرل, هایدگر و بعضی از اگزیستانسیالیستها بیابید و آن اینکه علم خود جزو مسائل وجود است... "العلم لیس امراً سلبیاً کالتجرد عن المادة، و لا اضافیاً بل وجوداً, و لا کل وجود بل وجوداً بالفعل لابالقوة, و لا کلّ وجود بالفعل بل وجوداً خالصاً غیر مشوب بالعدم, و بقدر خلوصه عن شوب العدم یکون شدة کونه علماً" (7) نتیجه گیری: می توان از ما حصل بحث و این آخرین عبارتی که از حضرت صدرانقل کردم نتیجه گرفت که درنگاه صدرایی عالم با علم و معلوم در نظر گرفته میشود و در واقع شما در یک تضایف و در یک ذات اضافه قرار میگیرید و در اتحاد علم و عالم و معلوم که هیچگاه بمانند دکارت در یک کپسول در بسته به نام ذهن گرفتار نخواهید شد تا بخواهید کوشش کنید که بیرون بیایید و هیچ راهی را برای بیرون آمدن خود نداشته باشید. در غرب با ظهور کانت شما تماماً میتوانید احکام معرفتی را از احکام وجودشناسی جدا کنید و یکی را عرصه عقل نظری بدانید و دیگری را عرصه عقل عملی؛ ولی در فلسفه صدرا تنها از دریچة وجود است که میتوانید به معرفت نگاه کنید و شما دارای احکام معرفتی جدای از احکام وجودشناختی نخواهید بود. ملاصدرا در عبارت ذکر شده بحث علم را مطرح مینماید که علم امری سلبی مانند تجرد از ماده نیست و نه امری اضافی, بلکه وجودی, در این مرتبه هرچه شما به مراتب خالصتر علم دست پیدا کنید براساس آن ترکیب وجدان و فقدان در بحث بسیطالحقیقه, شما به بساطت بیشتر و در نتیجه به حقیقت بیشتری نایل میگردید. و علم شدت بیشتری پیدا کرده و کمتر با فقدان و عدم آمیخته میگردد و این حرکت چیزی به غیر از سلوک بطرف بسیطالحقیقه نیست. در این بحث حقیقت علم که یک امر طولی است اگر متوقف شود حجاب میگردد. در عرفان و بحث ملاصدرا ما هم دارای حجابهای ظلمانی هستیم و هم نورانی... همانطور که در اثناء بحث بارها عرض شد، ابتکار حضرت صدرا در تطبیق نگاه برونی ودرونی و در واقع وجود غنی تر، شناخت بیشتر، در حل مشکلی که غرب سالهاست با آن روبروست یعنی مشکل مطابقت درون و بیرون را حل کرده است البت که درین هم بحث هایی است مبنی براینکه آیا سابجکت واقعا سابجکت است و ابجکت واقعا آبجکت است یا خیر؟ که ورود به این بحث را درین مقال جایز نمی دانم زیرا معتقدم از حیطه بحث خارج می شود زیرا که موضوع بحث معرفت شناسی است در فلسفه اسلامی. علی ای حال نظریات صدرا درباب معرفت و علم چنانکه گذشت تأثیر عمدة خود را بر روی مفسرین, فقها, متکلمین و طالبان حکمت بعد از او گذاشته است تا جاییکه شما میبینید در بحثهای مستقلات عقلیه ملاصدرا مراتب حکم را به مراتب وجود میداند. صدرا در این مسیر جهت اینکه انسان نه در دام هلاکت خیالات باطل گرفتار شود و نه بدون بنیان محکم این سخنان را بدست دهد شیوهای را که قبل از او سهروردی به او پایبند بود بحد اعلای خود رساند. ملاصدرا مانند سهروردی به ارتباط متقابل میان تجربة عرفانی و تفکر منطقی کاملاً ملزم بود. چنین بود عقیده استواری که وی از طریق تجربه شخصی خویش حاصل نمود. در این تجربه, فقط تلاقی عرفان و فلسفه بوسیلة تحقق اشراق ناگهانی وحدت نهایی عاقل و معقول - بیننده و دیده شده - و خود عقل انجام می یافت. (8) آنچه که صدرا در جهت حقیقت علم عنوان کرده برای آنچه که مخصوص مشرقیان بوده تحولی عظیم ایجاد نموده است. نگاه امروزین به دین با توجه بنظر صدرا یک نگاه وجودی میشود. نگاه به خداوند بعنوان یک حقیقتی که حقیقت انسانی را در مشهد حضور او قرار میدهد تا از این طریق با شناخت این نفس که آینه حقیقت اوست به همان اندازه در همان مرتبه اتحاد پیدا نماید و از طریق این فنا در هر مرتبه به آن بسیط الحقیقه نزدیک شود و از فقدانهای کمالی خود یا عدمهای خود بکاهد. تأثیر عمیق ملاصدرا بر تمامی علوم عقلی و حتی علوم وابسته به نقل, بعد از خود آشکار است. بسیاری از روایات و اخبار نقلی بعد از صدراست که تفسیر مورد قبولی پیدا کرده و برای صاحبان خرد فهم میگردد حتی شناخت ائمه اطهار صلوات الله علیهم اجمعین در معرفت شناسی وجودی صدرا معنایی بس عمیق پیدا میکند و «قرآن ناطق و شناخت حق به خود او» که از فرمایشات علی(ع) است در بحث تشکیک وجود و اشتراک معنوی وجود قابل تفسیر میگردد و ملاحظه افعال و گفتار ائمه در آینه حکمت متعالیه ابعاد الهی خود را بر روی شیفتگان میگشاید... تمت ... پی نوشتها: 1-شیرازی, صدرالدین محمد, الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه, 1- تصحیح و تحقیق و مقدمه, سید مصطفی محقق داماد, باشراف سید محمد خامنه ای, ویراستار مقصود محمدی, تهران, انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا, ص 19 و 20. 2- شیرازی, صدرالدین محمد, رساله سه اصل, ص 4 3- کرنه, اشتفان, فلسفه کانت, مترجم عزتالله فولادوند, انتشارات خوارزمی, ص 5 و 7 4- شیرازی, صدرالدین محمد, المشاعر, اصفهان, انتشارات مهدوی, ص 173 5- برت، آرتور، مبادی مابعدالطبیعی علوم نوین، مترجم عبدالکریم سروش، انتشارات سروش، مقدمه 6-المشاعر, چاپ قدیم, ص 79 7-اسفار اربعه, ج 3، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا, ص 323 8- ایزوتسو, توشی هیکو, بنیاد حکمت سبزواری, انتشارات دانشگاه تهران, ص 9 و 10 و 14 منابع: 1- شیرازی, صدرالدین محمد, رساله سه اصل, تصحیح سید حسین نصر, چاپ دانشگاه تهران, 1340 2-تصور و تصدیق, ترجمه و شرح فارسی با عنوان آگاهی و گواهی, مهدی حائری یزدی, چ 2, تهران, 1376 3-سهروردی, مجموعه مصنفات, ج 1، تلویحات، به تصحیح هانری کربن, چ 2 4-مجموعه مصنفات، ج 1، المشارع و المطارحات, به تصحیح هانری کربن 5- دینانی, غلامحسین, وجود رابط و مستقل در فلسفه اسلامی, انتشارات شرکت سهامی انتشار 6-حلی, یوسف بن مطهر, کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد, مؤسسه اسلامی 7-سبزواری, ملاهادی, حاشیه اسفار, چاپ سنگی 8-فولکیه, پل, فلسفه عمومی, ترجمه یحیی مهدوی, انتشارات دانشگاه تهران 9-کرنه, اشتفان, فلسفه کانت, مترجم عزت الله فولادوند, انتشارات خوارزمی, 1376 10-برت, آرتور, مبانی مابعدالطبیعه علوم نوین, مترجم عبدالکریم سروش, انتشارات سروش 11-کانت, امانوئل، تمهیدات, ترجمه حداد عادل, انتشارات مرکز نشر
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد